جنوب چت
داداش دوستم (همسایه مون)، یکی از این دهه هفتادیااااست!!!
یه زمانی دستشو که ول می کردم، با کله میخورد زمین!
چند وقت پیش، سر کوچه نشسته بودم منتظر رفیقم.
حسابی تو فکر بودم، اصلا نفهمیدم کی مثل قارچ جلوم سبز شده!
در حالی که چشاش زده بیرون، خیره شده، بهم میگه:
رو منم میتونی حساب کنی ها!
یعنی بلند شدم تا با یه پس گردنیه آباد، طوری روش حساب کنم تا چشاش بزنه بیرون...،
در حالی که هل شده بود، چند قدم رفت عقب، گفت:
خودم که نه، منظورم داداشمه.. خدافظ...


جنوب چت
ﯾﺎﺩﺷــــــ ﺑﺨﯿﺮ ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ 5 ﺗﺎ ﯾﻪ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﻐﺎﺯﻩ
2 ﺗﺎ ﭼﯿﭙﺲ ﻭ 3 ﺗﺎ ﯾﺨﻤﮏ ﻭ 4 ﺗﺎ ﻟﻮﺍﺷﮑــــ ﻭ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻨﯽ
ﻣﯿﻮﻣﺪﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ . . . . . . . . . . ﺍﻻﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ، ﻫﻤﻪ
ﺟﺎ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨـــــ
؛(((((


جنوب چت
آقا ما یه دهه هشتادی داریم, دیروز رفته بودم مدرسشون مدیرشون اومده بود داشت ازش تعریف میکرد وقتی خودش رسید مدیرشون گفت : نبودی عزیزم جلو داداشت تعریفتو میکردم......بعد برگشته میگه: مگه مجبورت کردم تعریف کنی که حالا داری منت میذاری........به جان خودم من دیگه روم نمیشه بگم این جزیی از خانواده ماست....:((((((((


جنوب چت
مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟
مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟
امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!

